
اين خاله مريم هم با اين سفرهاش! شده يه پا ماركوپولو. ببخشيد از اين همه تاخير. يك هفته است كه از پسر طلاي فينگيلم دورم. شنيدم كه رفته باغ بابا حسن كلي تو استخرش آب بازي كرده وآتيش سوزونده.البته منتظر رسيدن عكساش هستم.امروز بهم زنگ زده و صداي جيرجيركيشو شنيدم. با اين اختلاف ساعت حتي درست نميتونم باهاش حرف بزنم.كاش تو چمدونم جاش داده بودم