Wednesday, July 28, 2010

قصه خاله پیرزن

همه ما با خاله پیرزن و میهمانهای ناخوانده اش خاطره داریم. حالا نوبت کوروشه که ازش خاطره بسازه. الاغه، گنجیشکه، کلاغه و ...... به قول کوروش "تو نم بمون!!!" و این قصه که همه ما یک روزی مهمون خونه کوچولوی خاله پیرزنیم همچنان ادامه داره

Tuesday, July 6, 2010

کار با اینترنت

کوروش خیلی کوچیک بود که به کامپیوتر علاقه مند شد. عکس کار با کامپیوترش هم که تو وبلاگ هست. این روزها که عصر اینترنت و دنیای مجازیه، کوروش هم از قافله عقب نمونده. چند روز پیش برای اینکه سرگرمش کنم آدمکهای توی یاهو مسنجر رو بهش نشون دادم وکلی هم ازشون خوشش اومد. از اون شب به بعد دیگه من هرشب آفلاین دارم که کلی آدمکهای مختلف توشه و با آی- دی مامان نسرینش برام ارسال شده. حالا خدا میدونه دیگه چه چیزهایی برای چه کسانی میفرسته!فکر کنم وقتشه که فیس بوکی شه!1