Sunday, January 18, 2009

خواب

ديروز خاله اقدس به من تلفن كرد و گفت كه خواب جوجو رو ديده. خيلي جالب بود.ميگفت خواب ديده كه كوروش داره به همون زبون خودش هي ميگه”اپ اپ” و بعد از چند بار گفته اگه خاله مريم اينجا بود الان بهم آب ميداد!!فكر ميكنيد كوروش اين جمه رو واقعا كي ميتونه بگه؟

Thursday, January 15, 2009

ماجراهاي خونه خاله مژگان

ميدونيد كه سه شنبه ها روز خاله مژگانه. اين سه شنبه خيلي پرماجرا بوده. اول اونكه پسر طلاي من موقع دويدن خورده زمين و سرش خورده به كنار ميز و گويا هم باد كرده و هم كبود شده )): خاله مريم كه با شنيدن اين خبر دلش از حال رفت ولي اين پنبه و پنگول بي احساس اصلا حتي نيومدن سراغش
دوم اينكه امير طلابه خاله مريم زنگ زد و طبق معمول داشت حكايت هاي كوروش رو تعريف ميكرد كه لابلاي صحبت هاش اقرار كرد كه با مامانش يه كار عجيب كردند و با كوروش جايي رفتند؛ كه با اعتراض خاله مژگان قضيه رو يه جورايي جمع كرد. حدس خاله مريم درست بود؛ بي اجازه ي مامانش؛ پسر رو برده بودند دكتر! اونم با رانندگي پنگول! حالا يه مامان نسرين عصباني دارند كه براي مذاكره باهاش دست به دامن خاله مريم شدند. خاله مژي دست از اين كارا بردار

اينم با تيپ زمستونيم


پسر= پدر

تو اين عكسش بي نهايت شبيه باباشه! مخصوصا ژستش! مطمئنم اگر هر چقدر هم در اين لحظه صداش كنيد؛ مثل عليرضا اصلا متوجه نميشه و غرق در تلويزيونه.حالا ميخواد هر اتفاقي دور و برش بيفته براش هيچ فرقي نميكنه

Monday, January 12, 2009

اي امير دم بريده

مثلا دل خاله مريم به اين خوشه كه در زمان نبودنش اين امير و شهرزاد دم بريده از پسرك مراقبت ميكنند. اما قضيه درست برعكسه. ديگه كار به جايي رسيده كه از اذيت و آزاراشون فيلم برداري هم ميكنند و براي من ايميل ميفرستند.همه اينها زير سر اون امير طلاست و اين پنبه ساده هم گول اين پنگول ناقلا رو ميخوره و باهاش همراهي ميكنه

Thursday, January 8, 2009

خاله تلفني


باز هم اين خاله مريم رفت تو گوشي تلفن. ولي در عوض كلي لباسهاي خوشگل نصيب پسر شده كه خاله مريم با اولين مسافرها فرستاده. اين چند روز هم كه كل مملكت تعطيله و كوروش حسابي داره با مامانش كيف ميكنه.
پي نوشت: عكس متعلق به آرشيو خاله مژگان