Thursday, June 25, 2009

سقوط آزاد

هم خنده دار بود وهم خیلی خطرناک. کوروش طبق معمول داشت با شیر اب حیاط بازی میکرد که خاله مریم باز هم با موبایل افسانه ایش شروع به ثبت وقایع کرد. به دستور مامان نسرین که پشت در حیاط نظاره گر ما بود؛ خاله مریم هم رفت تا از زاویه بهتری عکس بگیره. ما دو تا برای اینکه کوروش صورتش رو برگردونه و به دوربین نگاه کنه کلی بال بال زدیم وبه عباراتی نظیر "کوروش پیشو و کلاغه رو ببین " متوسل شدیم. که پسر با چشمی بر آسمان به طرف ما حرکت کرد.تجسم کنید قیافه ما دو تا را در این لحظه در حالی که در نیم متری اون چاله کنتور و شیر فلکه ای بود که بابا حسن درش رو باز گذاشته بود! پسر علیرغم بال بال های ما که یک سری نرده آهنی بینمون مانع از توقف سر به هوای کوچولو میشد به راهش ادامه داد و عینه لحظه ها فرو رفت تو چاله! خیلی خوشحالم که هیچیش نشد.فرشته محافظش خیلی کارش درسته

No comments: