Monday, July 13, 2009

اعتصاب غذا

چند وقتیه که آقا دیگه اون یک ذره غذایی رو هم که میخورد، قطع کرده. گه گداری اگر پای شعرهای پنگول (این پنگول رو من هم خیلی دوست دارم و مطمئنم از خاطرات به یاد موندنیه ما میشه) اگر یک لقمه نونی بخوره خیلی باعث خوشحالیه. امروز که داشت نون تافتون های معروف باب حسن رو میل میکرد، خواستم خلاقیت نشون بدم نونش رو زدم تو اب خورشت تا دلم خوش باشه که نون خالی نمی خوره. اول یک نگاهی به نونش کرد و رفت و بعد از چند ثانیه در حالی که به سر نونش اشاره میکرد با قیافه معترض برای تعویض اون برگشت پیشم! من هم که چاره ای جز تسلیم و شرمندگی از این بابت نداشتم

1 comment:

maman nasrin said...

فکرکردی میتونی سرش را کلاه بذاری.درضمن روز قبل درسوپراز آقائی که نان بربری داشت دوبارنون درخواست کرد تابالاخره خودش رفت نانوائی نون خریدپسرم فقط نون خالی میخوره.