Wednesday, July 29, 2009

بازم دور از هم

دوباره خاله مریم از پسر دور شده با این تفاوت که این دفعه اومده بار و بندیل جمع کنه بره خیلی دور. خدا میدونه چی میشه. پسر این روزها با اون چهار کلمه معروفش کلی پای تلفن دلبری میکنه. بالاخره موهاشم کوتاه کرده و حالا تا برگشتن خاله مریم جا میافته ومیتونیم بریم عکاسی. یکی از خاطره های خیلی خوب این دفعه پیاده روی دوتایی ما تو کوچه بود. قدم زنون تا سر کوچه رفتیم و پسر برای خودش رفت تو نونوایی و بربری محبوبش رو خرید. بعد رفت تو سوپر و کلی خرید کرد. پسرم تو محل سرشناسه .کسبه به اسم میشناسنش و خوراکی های مورد علاقه اش رو میدونند چیه. خلاصه کلی قدم زدیم و بربری با آب پرتقال خوردیم! و پسر اینقدر تا آخر شب شارژ بود و رقصید که من شک کردم نکنه ردبول به جای آب پرتقال خریدم! ولی اون شب شب خدا حافظی ما بود و الان من و پسرم از هم دوریم

No comments: