خاله مریم دوباره برگشته، این دفعه خیلی زود اومده ولی زودم میره و میره خیلی دور): ولی استقبال پسر از خاله مریم دیدنی بود. اینقدر من رو بوسیده و عاشقانه دست انداخته گردنم و بغلم کرده که نگو. آخه خاله مریم چه جوری از این فسقلی دور بشه؟
Tuesday, August 11, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment