خاله مریم داشت میخوابید( الان اختلاف ساعت ما با هم هفت ساعت شده و کوروش وقتی تعطیل میشه که خاله مریم داره میخوابه ):) که تلفن زنگ زد. پسرم بعضی روزها از تو ماشین با موبایل زنگ میزنه. واااااااااااااااااااااااااااای خدای من. خاله مریم از خوشحالی نمیدونست بخنده یا گریه کنه. پسر تا ده میشمرد. خیلی با حاله. بعضی عددها رو فقط حرف اولش رو میگه. دلم میخواست میتونستم صداشو اینجا بذارم. تند تند میگه؛ چند تا رو هم اون وسط ها جا میندازه ! و آخرش با خوشحالی میگه ده
Thursday, October 22, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
پسرم هیچ شماره ی راجانمی اندازد اطلاعات درست درج گردد.فقط باید روی 7و8 کارکرد.
Post a Comment