امان از دست این خاله مژی! دیروز سرزده رفته مهدکودک تا سرکشی کنه ببینه همه چیز مرتب هست یا نه؟ پسرهم به محض دیدن خاله مژی پریده بغلش و ماچش کرده. نهار هم با خاله مژی خورده و موقع خوابیدن که شده اینقدر دل خاله رو برده که مژگان برش داشته اومده. اینقدر روابط صمیمی بوده که حتی از مامانش تایید نگرفتن و تحویلش دادن. خلاصه دوتایی از خونه به من تلفن کردن و کلی پز دادند. حالا از همه مهمتر اینه که تو مهد همه از خاله جان دکتر!!!!!!!!!!!! حساب میبرند
Wednesday, November 4, 2009
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
hatman khale maryam ham koli hasudish shode!
Post a Comment