مامان نسرین، طبق اظهارات خودش و خاله مژی، این روزها خیلی خسته است. ولی ظاهرا تازه اشتهای پسرمون باز شده و منتظر شامهای رنگینه. یک شب که مامانش به خیال خودش آشپزخونه رو تعطیل کرده بود اینقدر پلو پلو راه انداخته که مامانش رو مجبور به آشپزی کرده. طفلک! تجسم کنید چقدر به دلش برای شام صابون مالیده بوده بعد دیده هیچ اثری از قابلمه رو گاز پیدا نمیشه. ولی خوب قضیه به اینجا هم ختم نشد. فردا با وجود اینکه آقا شام لازانیا داشتند همزمان سفارش سوپ هم دادند. حالا کی بود دوست داشت ایشون به حرف زدن بیافته؟
Wednesday, January 13, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment