Saturday, February 27, 2010

فعالیت فرهنگی

کوروش و خاله مریم پس از کلی پیاده روی و قدم زدن در پارک، با هم رفتند خرید. اون هم از نوع فرهنگی. پسر با خوشحالی وارد فروشگاه گلدونه (یک فروشگاه محصولات فرهنگی کودکان) شد و اول از همه رفت سراغ به قول خودش تتاب (همون کتاب خودمون) و شروع کرد به انتخاب. خاله مریم هم که کم از کوروش ذوق زده نبود بهش کمک میکرد. جالب اینکه کتابهایی رو که قبلا از اون سری خرید کرده بود رو میشناخت. مثل " می می نی" و اینطور بود که خاله مریم با سری کتابهای این میمون قصه ساز و بچه های جینگیلی و خیلی چیزهای دیگه آشنا شد. بعدا با هم رفتیم سراغ بازیهای فکری و سی دی های اهنگهای بچه گونه و خیلی چیزهای دیگه. بدین سان اولین فعالیت جدی فرهنگی ما کاملا موفقیت آمیز انجام شد و با دست (البته کیسه ) پر و خوشحال و خندون به خونه برگشتیم

Sunday, February 21, 2010

یک روز در مهد کودک

از چند وقت قبل اعلام کرده بودند که دیروز روزعکاسی در مهد کودک با سفره هفت سینه. خاله مریم هم از صبح شال و کلاه کرد و رفت مهد کودک. پسرم با خاله مریم چه پزها که نداد. کلی آلاگارسون کردیم و لباس جیگولی تن کرد ولی امان ..... امان از شجاعت که نگذاشت بچه جلوی دوربین نترسه! همه بچه ها از ریز تا درشت اومدند و رفتند ایشون مثل گیره به بنده چسبیده بودند. خلاصه بعد از ساعتها تامل و تحمل با نقش آفرینی خاله مریم در نقش پس زمینه! با اجرای دکور توسط شال خاله مریم چند تا عکس گرفته شد و با سلام و صلوات رفتیم برای تعویض لباس و عکس با سفره ! خدا میدونه چی از آب در اومده باشه، مخصوصا عکس دست جمعی کلاس که خاله مریم مجبور شد به حالت نیم خیز بخزه پشت بچه ها و برای اینکه باسن مبارکش در عکس مشخص نشه روی اون رو با یک پارچه زری پوشوندن تا نقش طاقچه رو بازی کنه! خلاصه این جریانات تا ناهار و خواب بعد از ناهار به طول کشید و ما دوتا یک روز مشترک در مهد داشتیم

پست ترکیبی

این روزها باز کردن جی میل و حتی صفحه وبلاگ دردسری شده. الان هم با هزار پیچ و خم وارد شدم و تازه بعد از چند بار پیغام خطا نمی دونم که آخرش راه به جایی میبرم یا نه؟ برای همین مجبورم چند تا پست یکی کنم
تیتر اول: تکذیب شایعات
بارها شنیده بودم که پسر نمیگذاره کسی سوار ماشینشون بشه، از مرکز خرید خوشش نمیاد و بدون مامانش حاضربه همکاری نیست.چند روز پیش که خاله مریم طرف های میدان ولیعصر کار داشت، مامان نسرین پیشنهاد داد که سر راه بیان دنبال خاله مریم. پسر نه تنها از حضور خاله مریم در ماشین ناراحت نشد بلکه بعدشم با هم رفتیم پیاده روی تو گیشا. شاد و شنگول تمام مرکز خرید رو گشته و تازه من رو توی یک مغازه شلوغ هم همراهی کرده و حاضر نشده که بیرون منتظر بمونه. بعد هم که برگشتیم، با من پایین دم در نشسته تا ماماننش بره بالا و وسایلش رو بیاره. اصلا هم من رو بدبخت نکرده!(قابل توجه مامان نسرین). خلاصه که ما تمام شایعات رو تکذیب میکنیم
تیتر دوم: سوسن خانم
این روزها ویدئو کلیپی از ماهواره پخش میشه که اسم آهنگش سوسن خانمه! ریتم باحالی داره و خلاصه آهنگ روز من و کوروش شده و دائم با هم میخونیم: خوشگل خانم، ابرو کمون، چشم عسلی، سوسن خانم و کلی حال میکنیم
تیتر سوم: هاما میم
خاله ها انواع مختلف دارند: خاله اقدس با عرض پوزش خایه تلفظ میشه(شرمنده) . خاله مژگان که خاله نیست مژگان خالیه و خاله مریم که کاملا خاله هست "هاما میم" (م و ی با فتحه) نامگذاری شده

Monday, February 15, 2010

تعارف

طوطی کوچولوی ما دیگه تقریبا همه چیز میگه. دیشب سر شام، وقتی مامان پری طبق معمول همیشه داشت به همه اصرار میکرد که غذا بخورند، کوروش هم به دنبال مامان پری تکرار میکرد و وقتی با تشویق روبرو میشد با لذت نفر بعد رو هم تعارف میکرد . جالب اینه که به من میگه "خاله مریم" نه "مریم" وبا خوشحالی تعارف میکرد" خاله مریم، بخور!" و بعدش هم دست میزد و از خنده غش میکرد

Wednesday, February 10, 2010

ریاضیات جدید

قبلا راجع به شمارش اعداد نوشته بودم. پسر خیلی سریع بعد از شمارش از یک تا ده، شمردن از ده تا بیست رو هم یاد گرفت. حالا در یک سورپرایز عالی شروع کرد به شمارش از بیست به بعد. خیلی هم قشنگ و دقیق . با ایده گرفتن از شمارش یک تا ده، یک بیست پشت سر هرکدوم از عددها میذاره و میره تا بیست ونه. و به تبعیت از اون بعد از بیست ونه به جای سی میگه: بیست و ده

Monday, February 8, 2010

با هم

این اولین پست بعد از طولانی ترین غیبت خاله مریم هست. الان ما پیش هم هستیم و پسر روی پای خاله مریم لم داده و داره ماهواره نگاه میکنه. خاله مریم همش نگران بود که پسر غریبی کنه ولی کوروش سنگ تموم گذاشته و حتی از قبل هم عشقولانه تر رفتار میکنه. حرف زدن هاش که دل خاله مریم رو برده. وقتی اسم خاله مریم رومیگه قند تو دل خاله مریم آب میشه. الان هم داره تند تند میگه لپ تاپ لپ تاپ