این روزها خاله مریم بی حوصله است و ننوشتن در مورد کارهای کوروش نه تنها به معنی این نیست که کار جدیدی یاد نگرفته، بلکه درست برعکس حتی ما رو با چیزهایی که بلد شده و ما نمیدونیم سورپرایز هم میکنه. مثلا چند شب پیش شروع کرد به انجام یک سری حرکات موزون و همزمان با اون خوندن یک شعر که بعدا کاشف به عمل اومد که مربوط به ورزش صبحگاهیشون میشه!!!یا انگلیسی یاد گرفتنش که دیگه آخرشه. مخصوصا من عاشق گلس(لیوان) وسامر(تابستون) هستم. این وسط فقط نمیدونم چرا هات(داغ) هوت از آب در اومده!امروز هم پسر قراره که بیننده یک تئاتر باشه.خلاصه که پسرمون دیگه داره بزرگ میشه و چشم به هم بگذاریم خودش سواد دار شده و با علاقه و استعدادی که به کامپیوتر داره، خودش نوشتن وبلاگ رو ادامه میده
Tuesday, June 8, 2010
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
اینهم شانسه پسره منه که حالا که این همه هنرداره کسی حوصله نداره توی کامپیوتر میره واینترنت وصل میشه و یاهو مسنجر راراه میاندازه و باخوشحالی میگه نی نی سلام.
Post a Comment