خدا پدر این تکنولوژی و علم ارتباطات را بیامرزد. معلوم نبود بدون این اینترت و کامپیوتر و موبایل چه بر سر ما می امد با دوری از این پسر. دیگه کار به جایی کشیده که من در حالی که غذا می پزم با پسرک بازی می کنم و بعد هر دو کنار هم غذا می خوریم. البته به لطف اختلاف ساعت ! من شام و ایشون ناهار. گاهی که من حرف نمیزنم همین جور که در حال بازی و اغلب نگاه کردن سی دی هست صداش میاد" که دارم گوش میکنم! یعنی تو نرو و ادامه بده" هروقت هم که ارتباط صدا مشکل داره نسرین به فینگلیش مینویسه"seda to nadarim" دیشب که بهش زنگ زدم صدا نمیومد دیدم یه نوشته رو صفحه اومد"sdto" پسرم برام نوشته بود. دیگه علاوه بر سواد خوندن داره سواد نوشتن هم پیدا میکنه این طوطی با استعداد ما
Wednesday, October 31, 2012
کونگ فو
پسر میره کلاس کونگ فو. ظاهرا هم خیلی علاقه مند هست. هرچند که کوچولوترین عضو کلاسه ولی در مهارت ها کم نمیاره. البته ناگفته نمونه که دیگه همه جا نشانی از این ورزش میشه پیدا کرد: از کونگ فو در چت به همراه پخش موسیقی مخصوص توسط خاله مریم تا پیاده کردن حرکات بر روی میهمانان و صد البته محو شدن در کارتون پاندای کونگ فو کار و خرید هزاران سی-دی مربوط به اون و در آخر هم طبق معمول سفارش خرید عروسک اون به خاله مریم و پیگیری مداوم هرروزه
Tuesday, October 30, 2012
Thursday, October 25, 2012
خیلی روز بعد
بعد از بیشتر از یکسال دوباره سلام
وقتی بزرگتر بشی خودت متوجه میشی علت این همه تاخیر رو.
میفهمی که بابا حسن دیگه تو بیمارستان هم نیست ولی حتما دعاهای تو رو میشنوه. دل همه براش تنگ شده . اونوقت من رو هم میبخشی که چرا اینهمه وقت از کارهای قشنگ تو ننوشتم.
نوشتن این چند سطر کار ساده ای نبود و اینکه دیگه خاطره جدیدی از بابا حسن نمیشه نوشت
Subscribe to:
Posts (Atom)