Thursday, October 25, 2012

خیلی روز بعد


بعد از بیشتر از یکسال دوباره سلام
وقتی بزرگتر بشی خودت متوجه میشی علت این همه تاخیر رو.
میفهمی که بابا حسن دیگه تو بیمارستان هم نیست ولی حتما دعاهای تو رو میشنوه. دل همه براش تنگ شده . اونوقت من رو هم میبخشی که چرا اینهمه وقت از کارهای قشنگ تو ننوشتم. 
نوشتن این چند سطر کار ساده ای نبود و اینکه دیگه خاطره جدیدی از بابا حسن نمیشه نوشت


No comments: