Sunday, December 15, 2013

جمله سازی

این روزها یکی از دغدغه های روزگار عبارت است از جمله سازی. وقتی حروف الفبا محدود به تعداد کمتر از انگشتان یک دست باشه کلا نمیشه خیلی مانور کرد و با یکی دو تا فعل باید ساخت. بنابراین نتیجه یک شب کار کردن مامان نسرین بر روی این مبحث این میشه که سر کلاس با کلمه ادب این جمله ساخته میشه:

ادب با اسب آمد!

ولی خوب علیرغم افزایش تعداد حروف و افعال این رویه همچنان ادامه دارد و فعلا همه در حال آمدن هستند!!!!

Monday, November 4, 2013

نقاشی بابا

این هم نتیجه تلاش برای کشیدن نقاشی بابا در انتهای مشق شب! مدل موهای علیرضا خوب فشنی میتونه باشه!!!

پی نوشت: مسئولیت کیفیت پایین عکس ها با من نیست!!!!

اولین نوشتار

به قول مامان نسرین معلوم نیست چه قپه ای در کرده که بهش گفتن اسم و فامیلت رو بنویس!!!!!عاشق دست خطتتم من... هر خط هم سایزش بزرگتر میشه....

Saturday, October 19, 2013

مشق

مشکل جدید نوشتن مشق است. مخصوصا وقتی به جای ۵ خط ۱۰ خط تکلیف شب داشته باشد. اینکه لام تا کجا صاف باشه و بعد گرد بشه.....اضافه کنید به اینها نقاشی پایین صفحه رو! مامان نسرین روزهای پرکاری رو میگذرونه!!!

Thursday, October 17, 2013

اولین گام جدی در تحصیل

آغاز سال تحصیلی ۹۳-۹۲ و شروع اولین کلاس دبستان پسرم.......یکی از روزهای مهم غیبت خاله مریم.....
البته خبرها حاکی از این هستند که ایشون بنا به عادت همیشگی که خیلی پذیرای تغییرات نیستند؛ گویا بیشتر مایل به ادامه همون پیش دبستانی بوده اند.


Wednesday, October 16, 2013

خاله ستاره

این بار نوبت به خاله ستاره رسیده .....مامان نسرین بعد از کلی پرس و جو یک قرار ملاقات اختصاصی برای پسر هماهنگ کرده و پسر هم که دیگه قند تو دلش آب شده...خوشبختانه به خاطر این که این برنامه صد در صد ملی هست خاله مریم نمیتونه هیچ نقشی در تامین سفارشات رنگارنگ داشته باشه!!!

تابستان

این هم چند تا عکس یادگاری از گردش های تابستانی به همراه دوستان





سفر مالزی

اقدام ناموفق ویزای استرالیا و هماهنگ نشدن سفر تایلند نهایتا به سفر مالزی به همراه خاله مژگان منجر شد. مرسی پسرم که تمام سفر به یادم بودی.

Tuesday, October 8, 2013

غیبت

احساس بدی دارم که این همه وقت ننوشتم. از تنبلی نبوده از بی حوصلگیه.....

Friday, June 14, 2013

خونه مرغی

خونه مرغی کجاست؟ 
خونه مرغی به خونه لواسان خاله مژگان اطلاق می شود که به سبب نگهداری از چند مرغ و یک خروس توسط همسایه به خونه مرغی معروف شده و کوروش تمام مدت رو تو حیاط به بازی با اونها مشغوله...... ولی خوب مثل اینکه ففقط با مدلشون عکس میگیره!!!!

Friday, May 24, 2013

سفر به کامپیوتر

پسرم برای گذرنامه اقدام کرده...باید شخصا مراجعه می کرده..... ازش خواستن که انگشت بزنه پای مدارک! در پاسخ اینکه عازم کجاست گفته که میخواد بره تو کامپیوتر!!!!فکر کنم تا حالا مسئولش به این مسئله فکر نکرده بوده که آیا میشه با این گذر نامه به این سفر رفت؟
خوب پسرم حق داره. الان که مامان پری هم با خاله مریم تو کامپیوتره، خاله مژگان هم که رفت تو کامپیوتر که البته خوشبختانه زود از پیش خدا برگشت! بعید نیست در آینده واقعا بشه به چنین سفرهایی رفت!

Wednesday, May 15, 2013

خواندن

کوروش از وقتی خیلی کوچولو بود هم دوست داشت نوشته ها رو بخونه. به برکت ماهواره اسم خواننده ها رو از زیرنویس ها میخوند و البته مثل خاله اش "ابی" اولین بود! بعد هم که با کمک "بَن بِن بُن" کلی لغت یاد گرفت. مامانش هم که یک ضرب در حال خوندن نوشته های پشت سی دی هاست و حالا هم اعلام برنامه های تلویزیون... خلاصه اینکه الان پسرم کلی لغت بلده که بخونه.....
ولی از همه جالب تر وقتی بود که اس ام اس های روی گوشی من رو خوند.....نشست و شروع کرد به خوندن اس ام اس هایی که بین من و شهرزاد رد و بدل شده بود.... یکی در میون لغت ها یی رو که بلد بود میخوند و به جای اونهایی که نمی دونست صدا از خودش در می اورد تا رسید به این که کامل همه اش رو بلد بود:" به بابک بگو کلاه قرمزی ببینه" و بعدش هم معلوم بود....صدای جیغ خوشحالی خاله مریم و ماچ محکم!

Monday, May 13, 2013

Sunday, May 12, 2013

باز هم غيبتي ديگر

خاله مريم به پسر رسيد و برگشت.....روزهاي خوب كنار هم بودن دوباره خيلي زود تموم شد . تمام لحظه هاش نوشتني بود ولي اينقدر زمان زود گذشت كه حتي هنوز فكر ميكنم پسر رو دل سير نديدم چه برسه به نوشتن از خاطرات......پسرم اومده بود فرودگاه و البته ناگفته نمونه كه اينبار فقط منتظر من نبود!!!! اين تكنولوژي بعضي وقتها به نفع آدمه بعضي وقتهام رقيب ميشه واست!!!! من و كوروش و اي پد!!!!

Wednesday, March 13, 2013

دیدار نزدیک است

این روزها شمارش معکوس شروع شده و خاله مریم داره بار و بندیل رو جمع میکنه..... این بار غیبت طولانی خاله مریم علاوه بر تمام مسائلی که به همراه داشته، باعث شده که کلکسیونی از سفارشات مختلف در چمدونش جمع بشه که برخی از آنها مشمول مرور زمان شدند و الان در حکم بار سنگینی به دوش کشیده میشوند.از آفای سیب زمینی بگیر تا باب اسفنجی و بگذریم از اسکوپیدو و الموو کوکی مانسترو چند تای دیگه که پیشاپیش سوار هواپیما شدند، حالا دور دور انگری برد هست

قدیم تر

این عکس رو از لابلای فایل ها پیدا کردم. روز تولد خاله مریم هم بود.

عکس پرسنلی

باورم نمیشه پسرم اینقدر بزرگ شده که عکس پرسنلی به این قشنگی داره. این عکس رو برای مدرسه و سایت اینترنتی گرفته

Sunday, January 20, 2013

این هم اولین پیک مدرسه




یعنی دلم میخواد دونه دونه اون انگشت ها رو ماچ کنم. دقیقا میتونم تصور کنم قیافه اش موقع کشیدن اینها چه شکلی هست