Friday, May 24, 2013

سفر به کامپیوتر

پسرم برای گذرنامه اقدام کرده...باید شخصا مراجعه می کرده..... ازش خواستن که انگشت بزنه پای مدارک! در پاسخ اینکه عازم کجاست گفته که میخواد بره تو کامپیوتر!!!!فکر کنم تا حالا مسئولش به این مسئله فکر نکرده بوده که آیا میشه با این گذر نامه به این سفر رفت؟
خوب پسرم حق داره. الان که مامان پری هم با خاله مریم تو کامپیوتره، خاله مژگان هم که رفت تو کامپیوتر که البته خوشبختانه زود از پیش خدا برگشت! بعید نیست در آینده واقعا بشه به چنین سفرهایی رفت!

Wednesday, May 15, 2013

خواندن

کوروش از وقتی خیلی کوچولو بود هم دوست داشت نوشته ها رو بخونه. به برکت ماهواره اسم خواننده ها رو از زیرنویس ها میخوند و البته مثل خاله اش "ابی" اولین بود! بعد هم که با کمک "بَن بِن بُن" کلی لغت یاد گرفت. مامانش هم که یک ضرب در حال خوندن نوشته های پشت سی دی هاست و حالا هم اعلام برنامه های تلویزیون... خلاصه اینکه الان پسرم کلی لغت بلده که بخونه.....
ولی از همه جالب تر وقتی بود که اس ام اس های روی گوشی من رو خوند.....نشست و شروع کرد به خوندن اس ام اس هایی که بین من و شهرزاد رد و بدل شده بود.... یکی در میون لغت ها یی رو که بلد بود میخوند و به جای اونهایی که نمی دونست صدا از خودش در می اورد تا رسید به این که کامل همه اش رو بلد بود:" به بابک بگو کلاه قرمزی ببینه" و بعدش هم معلوم بود....صدای جیغ خوشحالی خاله مریم و ماچ محکم!

Monday, May 13, 2013

Sunday, May 12, 2013

باز هم غيبتي ديگر

خاله مريم به پسر رسيد و برگشت.....روزهاي خوب كنار هم بودن دوباره خيلي زود تموم شد . تمام لحظه هاش نوشتني بود ولي اينقدر زمان زود گذشت كه حتي هنوز فكر ميكنم پسر رو دل سير نديدم چه برسه به نوشتن از خاطرات......پسرم اومده بود فرودگاه و البته ناگفته نمونه كه اينبار فقط منتظر من نبود!!!! اين تكنولوژي بعضي وقتها به نفع آدمه بعضي وقتهام رقيب ميشه واست!!!! من و كوروش و اي پد!!!!