Tuesday, September 30, 2008

اسباب کشی

این روزها کوروش یار ثابت خاله مریم در اسباب کشیه. امروز هر چند دقیقه یک بار میومد منو ماچ میکرد میرفت. دیگه شده بود یه بازی. تمام خستگیم بعد از این ماچها در میره

Sunday, September 28, 2008

سایه بازی

هزار بار نوشتم این اینترنت لکنتی قطع شد و پاک شد به من چه بعدا از یکی بپرسید قضیه چی بوده

Friday, September 26, 2008

مدرسه

همزمان با آغاز سال تحصیلی جدید کوروش هم از مدرسه دیدار کرد.همراه با خاله مریم با قرار قبلی رفتیم دنبال شهرزاد.طبق معمول از دیدن بچه ها (البته دبستانی ها چون شهرزاد دیگه .......) کلی خوشحال شد و با اون صدای جیغ جیغ سوسکی که در میاره به همه ابراز احساسات کرد

Thursday, September 25, 2008

غرغر شبانه

بعد از ماجراهای نخوابیدن کوروش وقتی که نوزاد بود و ادامه اون تا زمانی که شیر مامانش رو میخورد فکر میکردم که دیگه شبهای آرومی رو میگذرونه. اما ماجرا هنوز ادامه داره. تو این دو شب که کوروش و مامانش پیش خاله مریم شبها خونه مامان پری موندن هر نیم ساعت یکباریه صدای غرغر میاد که تا مطمئن نشه که دارن به پشتش میزنند قطع نمیشه و این ماجرا تا صبح ادامه داره. البته اگه همین کار رو خاله مریم تا ساعاتی بعد از رقتن مامانش ادامه نده یه کوروش بیدار از ساعت هفت صبح خواهیم داشت

Wednesday, September 17, 2008

جيك جيك

اين صدايي كه وقتي پسرم با اون دمپايي هاي زردش راه ميره به گوش ميرسه. خاله مريم اين دمپايي ها رو بعد از كلي پرس و جو خريده و يكي از دلايل راه افتادن پسركمون بوده. آخه ايشون پاشونو كامل زمين نميذاشتن و نوك پا و به صورت پاشنه بلند ميخواستن راه برن كه نميشد ولي از وقتي اين جيك جيك رو پوشيد و فهميد كه اگه پاشو بزنه زمين سوت ميزنه ديگه حال كرد. خلاصه عالمي داره وقتي با اين جيك جيك تو لابي خونه مامان پري راه ميره ديگه اكو صداش تا هفت تا خونه ديگم ميره.امروزم شهرزاد وفتي به من زنگ زد كه آقا در حال جيك جيك بودند بنابراين من كاملا ميتونستم از زياد وكم شدن صدا مسير حركتشو حدس بزنم
پانوشت: هزار بار تا حالا از اين جماعت خواستم عكس اين جيك جيك رو برام بفرستن تا بذارم ولي هيچ كس همت نكرده . خودم هفته ديگه ميرم ازش عكس ميگيرم

Thursday, September 11, 2008

اولين زمين خوردن

پسرم در حاليكه مشغول بازي كردن بوده و مثل هميشه با پيجر تلفن دنبال گوشيش ميگشته، در يك عدم تعادل خورده زمين :( و زبونش توسط اون دندوناي تيز زخمي شده. من وقتي شنيدم پاهام بي حس شد. حالا نميدوني مامانت چكاركرده. تو رو خدا مواظب خودت باش مسقلي من . دلم برات يه ذره شده

Tuesday, September 9, 2008

بازم يك كار عجيب ديگه


تا حالا ويندوز سرو ته ديده بوديد؟ اين در حالي اتفاق افتاده كه كوروش خان طبق معمول داشتن روي كيبورد ميكوبيدند. البته جالب تر اينكه پدر و مادر شون براي برگردوندن اون به حالت عادي همين كار رو تكرار كردن و خيلي جدي روي همون قسمت كيبورد ميكوبيدند تا درست بشه!بازم چيزي براي گفتن ندارم

Monday, September 8, 2008

دسته گل پدر و مادرت



فقط ميتونم بگم كه وقتي بزرگ شدي مقايسه كن خودت رو وقتي با سليقه خاله مريم ميري آرايشگاه و وقتي ........... همين كافيه

Tuesday, September 2, 2008

اينم مهندس كامپيوتر ما


ببينم اين خاله مريم در مورد من چي نوشته؟

پسر شجاع

جنابعالي ازبعضي از آدمها ميترسيد اونم بدون هيچ دليلي. مثلا اين روزها از مشاور املاكي هايي كه ميخوان به مامانت خونه نشون بدن اصلا خوشت نمياد و بدتر از همه اين كه ميگي چرا اينا سوار ماشين ما ميشن! ديروز هم همين بلا رو سر بيچاره اي كه اومده بود ماشين لباسشويي جديد مامان پري اينارو وصل كنه اوردي و ايننقدر گريه كردي كه بيچاره خودش به زبون اومده كه زودتر بره!( تو پرانتز: بايد به من و كوروش تبريك بگيد كه ديگه لباسا رو در حال چرخيدن ميبينيم!) از شاهكار هاي ديگتم بنويسم كه بعد از كلي آلاگارسون كه رفتي تا هنر نمايي شهرزاد رو در فرهنگسرا ببيني به محض تشويق حضار كلي ترسيدي و اومدي بيرون؟ يا اينكه اگه تو اتاقي كه با هم نشستيم بلند يكي رو صدا بزنيم ميترسي ميپري بغل فكر ميكني جنگ جهاني رخ داده؟ يادت باشه خواستي زن بگيري اين قسمت وب لاگت رو پاك كني

آب

پسرمون ياد گرفته كه بگه آب! ديروز چند بارهم براي خاله مريمش پشت تلفن تكرار كرده و هر دفعه كه تشويقها و قربون صدقه هاي خاله مريم رو ميشنيد دوباره ميگفت. حالا ديگه كارش اينه كه بره دم يخچال وايسه و آب بخواد.
پانوشت: اصولا ايشون خيلي آب ميخورن و از خيلي وقت پيش بايد دائم بهش آب ميداديم. تازگيها كه وقتي تشنه اش ميشد اگر كسي ميرفت سراغ يخچال غوغا ميكرد تا بهش آب بديم. بابا حسن كه چپ و راست بهش آب ميده و به همه هم تذكر ميده كه اين كار رو بكنن

Monday, September 1, 2008

تو بزرگ بشي چي ميشي؟






توضيح عكسها: علاقه كوروش به خانمها مخصوصا خانمهاي خوشگل و آرايش كرده قابل توجهه. براي جلب توجه طرف شروع ميكنه به ارائه تمام كارهايي كه بلده. از كلاغ پر گرفته تا چرخ و فلك. اگر هم موفق نشه كه طرف بغلش كنه شروع ميكنه به اعتراض تو سرش زدن. بعد هم كه معلومه بايد يه ماچ آبدارلبهاي طرفو بكنه. البته ناگفته نمونه كه اين ماچو خاله مريم يادش داده ولي خوب معلوم نيست چرا اين كار رو اينقدر سريع ياد گرفته و به خاطر سپرده ولي هرچي بهش ميگيم چشات كو اصلا انگار نه انگار! اين عكسهام شاهكار هنري خاله مژگانه و طرف هم بارون عروسك زشت مورد علاقه كوروشه