Sunday, November 23, 2008

حرف زدن

چند وقتيه كه كوروش سعي ميكنه كه صحبت كنه. البته با زبون خودش. انگار كه داره يه چيزي رو براي ادم تعريف ميكنه و دلش هم ميخواد كه طرف مقابل هم در جوابش يه چيزايي بگه و حرف اونو تاييد كنه. چند روز پيش كه اشك باباشو با اين سخنرانيش در آورده بود و حسابي احساسات پدرانه اش رو برانگيخته بود. ديگه بازار صحبتهاي تلفني هم كم كم داغ تر ميشه و از تق تق كوبيدن رو گوشي و شماره گرفتن ميرسه به چاق سلامتي كردن. خاله مريم كه تجربه اش رو داشته و خيلي خيلي بهش چسبيده

No comments: