من وكوروش جديدا با هم يك قايم موشكي بازي ميكنيم كه بياييد و ببينيد. پر از هيجانه. مخصوصا آشپزخونه مامان پري ديگه آخرشه. از يه در رفتن و از در ديگه ظاهر شدن من؛ در حالي كه كوروش با نگراني همراه با شيطنت از اتاق بابا حسن مياد بيرون و به محض ديدن من دوتايي جيغ زنان فرار ميكنيم . سرعت كوروش تو فرار اينقدر زياده كه به سمت جلو مايل ميشه و هر ان ممكنه بيفته. البته يه بار هم اين اتفاق اغتاد ولي اينقدر اين بازي رو دوست داره كه بازم ادامه ميده
Saturday, November 29, 2008
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment