Wednesday, October 29, 2008

یک جنتلمن واقعی


تعجب نکنید کابل گوشی قرض گرفتم تا بتونم عکس بذارم

کوروش کجاست؟


توضیح: اگر کوروش رو هیچ جا تو خونه مامان پری پیدا نکردی حتما پشت میز بابا حسنه

Monday, October 27, 2008

بغلی خاله

تازگیها کوروش وقتی میخواد بخوابه منو بغل میکنه، دستا شو میذاره دو طرف صورت من و میچسبه بهم تا بخوابه. دلم میخواد اونموقع بخورمش

معنی بارون

امروزبرای اینکه به آقا کوروش بفهمونم که بارون یعنی داره از آسمون آب میریزه و نمیشه بریم تو حیاط، مجبور شدم وقتی از بیرون برگشتم و طبق معمول با درخواست غیرقابل رد کوروش برای بیرون رفتن مواجه شدم، برای چند لحظه بذارمش تو حیاط تا بارون بیاد رو سرش! قیافه اش دیدنی بود و فکر میکرد یکی داره بهش آب می پاشه! و این باعث شد که بازگشت آرومی به داخل خونه داشته باشیم

Saturday, October 25, 2008

آهنگ مخصوص ما

من و کوروش بک آهنگ مخصوص داریم که چون کوروش عاشق ریتم آهنگ سلطلن قلبهاست این آهنگ هم بر همین وزن سروده شده. اولین بار این آهنگ وقتی بر زبان جاری شد که خاله مریم در تلاش برای خوابوندن کوروش بود. این آهنگ هم سرگرمیه هم لالایی. مخصوصا سر قسمتهای تکرار آخر بیتهاش که معمولا همراه تکون دادن یا قلقلک دادنه. حالا دیگه کوروش حسابی آهنگشو میشناسه و حتی اگه مست خوابم باشه یه لبخند تحویل میده. به تازگی هم مامانش بدون رعایت حق کپی رایت داره ازش استفاده میکنه. و اما خود آهنگ
این کوروشه منه؛ منه، منه
دوستش دارم من یه عالمه؛ لمه، لمه
آخه این پسر عمره منه، عشقه منه
دوستش دارم مــــــــــــــــــــــــن

Monday, October 20, 2008

باز هم ما

دیروز من و کوروش کلی کار انجام دادیم . اول با هم رقتیم بانک. اونهم پیاده. سر خیابون مواجه شدیم با یک ماشین بتن ریز.کوروش اینقدر از ش ترسیده بود که تا یه عالمه بعدش برمیگشت عقب که ببینه کجاست. اما ورودمون به بانک....... کوروش وقتی دید که همه رو صندلی منتظر نشستن فکر کرد مطب دکتره و از من اصرار و از ایشون انکار تا بالاخره وارد شدیم و تازه بعدش دلبری های آقا از پرسنل بانک شروع شد. دم در هم که اینقدر یه خانم ازایشون و دمپاییاش تعریف کرد که نگو. ولی امان از وقتی که موقع برگشت دوباره مواجه شدیم با همون ماشین و با چه زحمتی از کنارش گذشتیم. بعدش هم دوتایی با هم رفتیم ماشین دایی محمد رو بردیم تعمیرگاه.جدیدا با هم رانندگی هم میکنیم.

خونه جدید

بالاخره این اسباب کشی تمام شد و پسرم رفت خونه جدید.اتاق پسرم اولین جایی بود که خاله مریم چیده و کاملا مرتبه.هیچ کس هم اجازه نداره هیچ وسایلی رو اضافه داخل اتاق یا کمدهاش بذاره.حالا دیگه خاله مریم میتونه کلی چیز برای اتاق جدید بخره.در ضمن جای جدید کوروش در منزل جدید روی میز نشیمنه! چون هم کوتاهه هم بزرگ کوروش به جای صندلی ازش استفاده میکنه. ظاهرا در خونه جدید کلی هم هم بازی داره

Thursday, October 16, 2008

اینم جیک جیک


لازم به ذکره که بعد از اینکه خاله مریم این ور اون ور دنیا رو برای کفش جیک جیکی زیرو رو کرد و تازه بعدش هم برای خریدن یک کقش راحتی کلی زحمت کشید، موقع جمع آوری کمد کوروش برای اسباب کشی با دو جفت کفش راحتی سایزپای ایشون مواجه شد که مادر گرامی وجودشون رو از یاد برده بودند! خاله مریم وقتی دادش دراومد که خبر رسید که یکی از کفشها که اتفاقا" ست لباس تکاوریه جیک جیک هم میکنه. ای خدا

Wednesday, October 15, 2008

Wednesday, October 8, 2008

دلبری

دلبری و به قول خاله مژگان پاچه خواری از مامان پری و بابا حسن این روز ها عالمی داره. تو مهمونی که از میون همه فقط رفت سراغشون و ماچشون کرد. دیروز هم به محض ورود بابا حسن دستی به سینه گذاشت و همراه با تعظیم سلامی عرض کرد که بیا و ببین. آنچنان هم طرفداری از مامان پریش میکنه که آدم خنده اش میگیره. خودتون که ماجرا رو میدونید

Monday, October 6, 2008

کمک

دیروز وقتی بالای صندلی مشغول جابه جا کردن وسایل بودم (در ادامه اسباب کشی)، یه کوسن از دستم افتاد روی تخت. اصلا زور اومدن پایین و برداشتنشو نداشتم. کوروش هم داشت دور و برم راه میرفت. با کمال نا امیدی صداش کردم و در حالی که کوسن رو نشون میدادم بهش گفتم : خاله اینو بده به من. پسرم رفت طرفش، برش داشت، بلندش کرد تا برسونش به دست من! دیگه معنی حرفها رو میفهمه این فینگیلی و بالاخره این یار من یه کمک به خاله اش داد.جابجایی یه کوسن

Saturday, October 4, 2008

مهمونی و عروسی و رقص

دیگه پسرم پای ثابت تمام پارتی هاست! از تولد عمو بابک که با رقص ممتد با دو تا آهنگ، دیگه سرگیجه گرفته بود تا دیشب که اولین حضور جدی در یک عروسی داشت. طفلک دیشب فکر میکرد که چرا یه دفعه خودش هم رفت تو ماهواره! رقص و آواز و بهتر از همه یه عالمه خانم با لباسهای لختی که دیگه پشت شیشیه تلویزیون نبودند