Wednesday, July 15, 2009

یک دم کوچولوی مریض

من و کوروش رسما به هم چسبیدیم. دیگه حتی موقع حرکت هم پشت من رو میگیره و مثل یک دم دنبالم میاد. دیشب این دم کوچولو ناگهان مریض شده طوری که امروز آمپول خورده. نمیدونم از حمامی که با هم رفتیمه یا ازباد کولری که دائم باید بهش خوره. خلاصه حال خاله مریم خیلی گرفته شده. مخصوصا حالا که به وقت رفتنش هم نزدیک میشه. فکر کنم پسر چشم خورده. من خودم متهم ردیف اولم. آخه با این کارها و قیافه هاش مگه میشه چشمش نکرد؟ دیروز وقتی طبق معمول موقع برگشتن خونه مامانش رو برده پیاده روی خودش رو تو بوف مهمون کرده. ناغافل رفته تو و مثل یک مشتری متشخص رفتار کرده
پی نوشت: این روزها ابله مرغون خیلی شایع شده و خاله مریم هم که از این گل گل شدن بینهایت میترسه در حال فرار از جماعت دون دون. اگه این تب پسر ابله مرغون باشه خاله مریم به زودی خال خال میشه

1 comment:

maman nasrin said...

پسرمنومتهم میکنه بعد اون بچه دوسته خال خالیشو دعوت میکنه باغ اگه پسرم آبله مرغون بشه تا خوب نشه حق نداری تنهاش بذاری.